گفت وگوی چالشی با محمد معتمدی؛ من سلبریتی نیستم!

به گزارش وبلاگ ساعت فروشی، روزنامه هفت صبح - وحید لشگری: محمد معتمدی یکی از خواننده های سرشناس موسیقی ایرانی است که طی سال های اخیر تجربیات متفاوتی را در حوزه موسیقی ثبت نموده و توانسته طیف های گوناگون جامعه را در دایره مخاطبین آثارش داشته باشد. اما در عین حال گاهی هم حاشیه هایی اطراف فعالیت های خودش داشته است.

گفت وگوی چالشی با محمد معتمدی؛ من سلبریتی نیستم!

حاشیه هایی که خبرساز هم بوده اند ولی اصولاً محمد معتمدی بیشتر ترجیح می دهد کارهایش را در سکوت دنبال کند و هیچ وقت خودش تلاشی برای خبرسازی نداشته است، اما در مصاحبه ای که با او داشتیم، این بار سراغ اتفاقات خبرساز او در سال های اخیر رفتیم و برای اولین بار محمد معتمدی شرح جالبی از آن اتفاقات داشت که در ادامه می خوانید:

این روز ها درگیر برگزاری تور کنسرت های آلبوم حالا که می روی هستید. مشکل خاصی وجود داشت که این اتفاق حدود یک سال پس از انتشار آلبوم رخ می دهد و چرا با ارکستر عظیم روی صحنه رفتید؟

مشکل خاصی نبود. مدت ها بر سر معین رهبر ارکستر بحث داشتیم یا با کسانی توافق کردیم که پس از مدتی امکان همکاری با آن ها فراهم نمی شد. همچنین حین فراوری آلبوم، اجرای صحنه ای را هم می دیدیم و به همین دلیل با ارکستر عظیم روی صحنه رفتیم.

اجرای شهرستان ها هم با همان ارکستر عظیم برگزار می گردد؟

در اجرا های شهرستان شاید با دو یا سه نوازنده کمتر روی صحنه می رویم زیرا با کمتر از این تعداد نوازنده، صدادهی آلبوم حاصل نمی گردد. به همین دلیل تصمیم گرفتیم سود کمتری برای خودمان در نظر بگیریم تا کنسرت با کیفیتی روی صحنه ببریم.

برنامه این تور تا سرانجام سال چگونه است و برنامه ای برای تور بین المللی دارید؟

چشم انداز تور کنسرت های حالا که می روی تا سرانجام سال 98 است. اگر نتوانیم به همه شهر هایی که در برنامه داریم سفر کنیم، احتمالاً بخشی از اجرا ها به بهار آینده موکول می گردد. بعد از آن برای اجرا های بین المللی یا آلبوم های بعدی تصمیم گیری می کنیم.

به نظر می رسد همکاری با مجموعه مأوا باعث شده که فرایند اجرا های شما هم با سهولت بیشتری پیش برود.

مأوا یک مجموعه جوان و پرنشاط است. به همین دلیل بخش زیادی از کار هایی که همواره توسط خودم یا دوستانم انجام می شد، به وسیله یک مجموعه پرانرژی به بهترین شکل انجام می گردد. از این بابت شاید این اولین تور کنسرت های من باشد که با حضور مأوا نگرانی های اجرا های قبلی را ندارم.

جوان و نوپا بودن این مجموعه در آغاز همکاری برای تان تردیدی ایجاد نکرد؟

اگر به فعالیت های سال های قبل من هم نگاه کنید، متوجه می شوید که در انتخاب اعضای گروه همواره با جوانان مستعد کار می کنم. اتفاقاً جوان بودن عوامل مؤسسه مأوا، یکی از انگیزه های من برای همکاری بود. اما متأسفانه در عرصه اجرایی و مدیریت کشور ما این گونه نیست، چون تازه مدیران ما در سن 70 سالگی پست می گیرند.

از زمانی که تور کنسرت های حالا که می روی قطعی شد، به نظرم کمی حاشیه های شما کمتر شده است. از جمله اینکه آن بحث سلطان کنسرت را در صفحه اینستاگرام خودتان یا مصاحبه ای از شما نشنیدیم. بعضی می گویند شما، چون قبلاً در زمینه برگزاری کنسرت مشکل داشتید چنین مواردی را مطرح کردید.

من هر روز و درباره یک موضوع خاص مصاحبه نمی کنم و مگر کلاً درباره این موضوع چند مصاحبه انجام داده ام؟ البته برای اینکه تأثیرگذاری یک موضوع از بین نرود، باید در فواصل زمانی معین راجع به آن صحبت کنید. در زمینه مدیریت کلان موسیقی همچنان معتقد به وجود حفره های عظیم هستم و امیدوارم به زودی حل شوند.

در مصاحبه قبلی شما راجع به بحث سلطان کنسرت یکی دو مثال نقض وجود داشت، چون برداشت من این بود که اگر شرکت ها و خواننده ها با آن مجموعه مد نظر شما همکاری ننمایند، دچار مشکل می شوند. اما بعضی شرکت هایی که کنسرت های عظیم و پرمخاطب برگزار می نمایند، هیچ ارتباطی به آن سایت و شرکت مد نظر شما ندارند و کارهای شان را به وسیله سامانه اختصاصی خودشان پیگیری می نمایند.

شما به صورت ورود ممنوع وارد صحبت من شدید! من گفتم دوستانی در این پکیج وجود دارند که همه کفش ها پیش پای آن ها جفت می گردد و نگفتم کسی که با آن مجموعه کار می نماید، فلج است. به هر حال بعضی افراد لابی ها و قدرت هایی دارند که فضا را نابرابر نموده است. من به مسئله از بُعد کلان نگاه نموده ام و زاویه دید خودم از بالا است.

شرایط کنونی جالب نیست، چون موسیقی یک مقوله فرهنگی است ولی با نگاه مالی مدیریت می گردد. توجیه مسئولین برای موسیقی هم در بُعد اقتصاد شاید درست باشد، اما در بُعد فرهنگ اشتباه است. همان دوستان اعتقاد دارند که باید روی رسانه ها نظارت وجود داشته باشد، اما در بحث موسیقی می گویند باید رقابت آزاد داشته باشیم. این موارد تعارض در سیستم مدیریت فرهنگ کشور است و ربطی به کار شخصی من ندارد.

در این مدت از جانب مسئولین واکنشی نسبت به بحث سلطان کنسرت و مافیا مطرح کردید عنوان نشد. به خاطر این موضوع از مسئولین گلایه ندارید؟

از سطل زباله سر کوچه ها تا نان و آرد و در همه بخش های کشور ما انحصار هایی وجود دارد که برای گروه های خاص است. در حوزه موسیقی هم این طور است و کسانی هستند که بر اساس اختیارات خود، سیاست گذاری می نمایند. اشکال اینکه سیستم یک مملکت به سمت سرمایه داری پیش می رود همین ایجاد انحصار است. مثلاً در آمریکا مردم فکر می نمایند آزاد هستند، اما واقعیت این است که رأی سرمایه داران کلان اهمیت دارد.

مسائل مدیریتی کشور ما در حوزه موسیقی با بخش های دیگر هم به این سمت رفته است که افراد قوی از مردم و مسئولین قدرت بیشتری دارند. به عنوان مثال چند مرتبه در وزارت ارشاد تصمیم گرفته شده که یک سامانه واحد برای فروش بلیت اجرا های زنده طراحی گردد، اما این طرح همواره وتو شده است و هیچ کس شرح نمی دهد که دلیلش چیست. این موضوع که مربوط به موسیقی است، اما تا به امروز مثلاً در حوزه اقتصاد، رئیس جمهور ما شرحی ارائه نموده است؟ اگر رئیس جمهور درباره مسائل مالی جوابگو بود، می توانم امید داشته باشم که درباره موسیقی هم پاسخی دریافت کنم.

به همین دلایل من هم از مسئولین انتظاری ندارم، اما باید مطالبه گری صحیح در جامعه وجود داشته باشد. من چند هفته پیش دیدم که چند طرفدار باشگاه استقلال تجمع نموده اند و گفتند تا زمانی که استراماچونی برنگردد همین آش و همین کاسه است. معین بود که بیشتر این جوانان شغل و آینده دقیقی ندارند و نمی دانم چرا این انرژی را نمی گذارند تا شرایط شغل و آینده و مسکن این ها معین گردد؟ آیا بازگشت استراماچونی نفعی برای شغل و آینده و فرزندان شما دارد؟

طی یکی دو سال اخیر بسیاری از هنرمندان سرشناس و اصطلاحاً سلبریتی در فضای مجازی سؤالاتی را از مسئولین پرسیده اند و سعی بر همین مطالبه گری داشتند. اما شما یکی از معدود هنرمندانی هستید که من ندیدم واکنش مستقیم نسبت به مسائل مختلف داشته باشید. دلیلش محافظه کاری است؟

بحث محافظه کاری نیست ولی باید ببینید هدف از واکنشی که مطرح می کنید چیست. تفاوت هنرمند با فرد عادی در نحوه تصمیم گیری است. زمان انتخابات سال 96 یک طرحی مد شد که روی آن نوشته بودند: تا 1400 با روحانی که ناگهان توده جامعه به این سمت رفت. همه ناگهان بدون هیچ تحلیلی به سمت قاب یکسان رفتند و این خیلی عجیب بود. آن موقع هم من در اینستاگرام خودم نوشتم تا همواره با مردم ایران. خیلی ها علیه این پست من موضع دریافتد ولی بعداً آن را به دلیل واکنش های عجیب پاک کردم.

مگر می گردد همه در یک زمان بگویند تا 1400 با روحانی و ناگهان مثلاً به دلیل افزایش عوارض خروج از کشور همه در جایگاه منتقد قرار بگیرند؟ افرادی مانند من که یک تریبون چند صد هزار نفری دارند، باید حرفی بزنند که بتوانند پای آن بایستند. از سوی دیگر در پی حوادث اخیر قطعاً من از کشته شدن جمعی از مردم بی گناه راضی نشدم ولی اعتقاد دارم که باید به وقتش صحبت کرد. مثلاً چند روز قبل عکس پسری را گذاشتند که قرار بود اعدام گردد و خیلی ها گفتند که من هم آن را منتشر کنم تا آن پسر اعدام نگردد، اما برای خودم این سؤال پیش آمد که این شخص کیست؟ داستانش چیست؟ تا ابعاد یک اتفاق برای من روشن نگردد، نمی توانم درباره آن واکنش نشان بدهم.

یکی از نشانه های سلبریتی های جامعه این است که درباره هر موضوعی واکنش نشان می دهند. البته در میان مردم هم به تازگی واکنش هایی نسبت به سلبریتی ها شکل گرفته است. با همه این تفاسیر، خودتان را سلبریتی می دانید؟

من سلبریتی نیستم، اما جامعه باید یاد بگیرد که گناه خودش را گردن شخص دیگری نیندازد. هر هنرمند حق دارد که درباره مسائل مختلف اظهارنظر کند، اما اگر هنرمند به هر کسی رأی بدهد، آن شخص بهترین انتخاب نیست. زمان انتخابات هم حرف من این بود که مردم ببینند چه مسائلی دارند و کدام کاندیدا می تواند احتیاجشان را رفع کند.

هنرمندان حق دارند از هر شخص سیاسی حمایت نمایند و حتی حق دارند زیر حرف شان بزنند، اما افراد جامعه باید این تشخیص را داشته باشند که آن شخص هم مثل خودشان است و نباید بدون مطالعه دنبال آن فرد بفرایند. کل جامعه هنری آمریکا از رقیب ترامپ در انتخابات حمایت کردند ولی بالاخره ترامپ رأی آورد. من نمی گویم انتخاب مردم شان درست بود، اما این نشانه مثبت است که کاری به نظر افراد مشهور ندارند و رأی خودشان را دارند.

در حال حاضر مردم می گویند که چهره های معروف از درد های جامعه می گویند، اما خودشان با این موضوعات درگیر نیستند. آن ها این اعتقاد را دارند که مثلاً وقتی یک هنرمند فرزند خودش را خارج از کشور به جهان می آورد، پس چگونه می گوید که از مردم است و از دردشان خبر دارد؟ و این نظرات درباره شخص شما هم وجود داشت.

تا به امروز در جایی دلیل تولد فرزندم در کشور هلند را عنوان ننموده ام. اگر همسر شما در کشور های اروپایی صد فرزند هم جهان بیاورد به هیچ کدام از آن ها ویزای شش روزه هم نمی دهند. آمریکا و کانادا و استرالیا اصل خاک را دارند و کسی در خاک آن ها به جهان بیاید شهفرایند کشورشان می گردد، اما در اروپا این طور نیست. همسر من تبعه هلند است و شغل بلندپایه ای در یکی از شرکت های معتبر اروپایی داشت، اما شرط ما زندگی در ایران بود. زمانی که مسئله بارداری همسرم پیش آمد، قرار نبود به اروپا برویم، اما من بیمه نداشتم و به اجبار فرزندم در هلند به جهان آمد.

جالب است که هشت، نه سال قبل خانه موسیقی زحمت کشید و بیمه ما را باطل کرد! در شرایطی که همسرم در آستانه زایمان باید تحت نظر پزشک قرار می گرفت من در ادارات، پیگیر بیمه بودم. از سوی دیگر دکتر همسرم گفت که فرزند شما احتیاج به مراقبت پس از زایمان خواهد داشت که در صورت این اتفاق به صورت آزاد باید هر شب 70 تا 80 میلیون تومان هزینه بپردازید. همین مسائل باعث شد تا راهی هلند شویم چرا که همسر من در هلند بیمه بود و هر اتفاقی هم رخ می داد، هیچ هزینه ای نباید پرداخت می کردیم.

اما کلاً محمد معتمدی تا چه حد در دل جامعه است و از مسائل مردم تا چه حد خبر دارد؟

هیچ خواننده ای به اندازه من در دل جامعه نیست. همین الان که قصد حضور در این دفتر را برای مصاحبه داشتم به چند تاکسی گفتم مستقیم و پنجمین تاکسی ایستاد و جایگاه عقب کنار دو مسافر دیگر نشستم. یکی از علایق من گشت و گذار در دل بازار است، چون جنوب شهر را بسیار دوست دارم. مثلاً در قهوه خانه های جنوب شهر املت می خورم و از معاشرت با مردم طبقات پایین جامعه بسیار لذت می برم و می دانم چه مسائلی وجود دارد. به تازگی هم کافه ای راه انداخته ام و به بهانه آن در مناطق شوش و مولوی و بازار عظیم خرید می کنم.

بعضی این نقد را به شما دارند که نسبت به بعضی مسائل، واکنش هیجانی دارید، اما بعداً از موضع خودتان صرف نظر می کنید. مثل نامه ای که زمستان 95 درباره عدم حضور در صدا و سیما نوشتید، اما کمتر از یک سال بعد در چند برنامه تلویزیونی حاضر شدید. بحث اعلام ممنوع الکاری خودتان پس از کنسرت پارک آب و آتش هم مورد دیگری بود که در آن زمینه حتی وزیر ارشاد هم واکنش نشان داد.

موضع خودم نسبت به صدا و سیما را نقض نکردم. اتفاقی آن موقع رخ داد که واقعاً بد بود و تصمیم گرفتم که آن نامه را بنویسم. پس از آن نامه جلسه ای از سوی مدیران سازمان صدا و سیما ترتیب دادند و حرف های ما را شنیدند و نقد ها را مطرح کردیم. اعتراضات ما را پذیرفتند و دلجویی کردند و پس از دلجویی ها و عذرخواهی ها تصمیم گرفتم که دعوت بعضی برنامه ها را بپذیرم. همچنان منتقد درجه یک صدا و سیما هستم، اما آن مجموعه نه خوب و نه بد است و ما معین نماینده هستیم که محتوای آن رسانه چه باشد.

در زمینه کنسرت آب و آتش هم باید واقعیت را بگویم، چون درباره اجرای آن اختلاف نظر وجود داشت. آن کنسرت مجوز ارشاد داشت، اما از سوی اداره اماکن نیروی انتظامی برایش مجوزی صادر نشده بود. ما هم به خاطر مردم روی صحنه رفتیم و اتفاقاً دوستان اداره اماکن هم نظم برنامه را پذیرفتند ولی در حقیقت نامه ما را مهر ننموده بودند و گفته بودند که فلانی حق حضور روی صحنه را ندارد. اگر بگوییم مجوز ندادند یک حرف پیش می آید و اگر نگوییم هم حرف دیگری پیش می آید ولی بعداً با جلسات و صحبت هایی که داشتیم مسائل رفع شد.

طی یک سال اخیر تیتراژ چهار یا پنج سریال تلویزیونی را اجرا نموده اید. همین موضوع باعث شده که بعضی بگویند محمد معتمدی به همراه چند خواننده دیگر، مافیای تیتراژ است. در این زمینه چه نظری دارید و اینکه آیا همکاری با مجموعه مأوا باعث شده که هر فصل یک تیتراژ داشته باشید؟

اتفاقاً از وقتی کنسرت های من با مأوا آغاز شد یک پیشنهاد تیتراژ هم نداشتم! (خنده) بیشتر همکاری تیتراژ ها این گونه شکل می گیرد که تهیه نماینده پیشنهاد می دهد و معمولاً خواننده ها از کار های آماده خودشان در اختیار پروژه می گذارند. مثلاً قطعه حالا که می روی برای سریال لحظه گرگ و میش ساخته نشده بود، اما چون آماده داشتیم، توسط تهیه نماینده انتخاب شد. در حقیقت همواره کار هایی بوده که آماده داشتیم و در اختیار فراوریات تصویری گذاشته ایم. اما با این وجود من هنوز یک دهم بعضی از خواننده ها هم تیتراژ نخوانده ام. یک روز اگر احساس کنم مردم اجرای تیتراژ من را دوست ندارند، دیگر نمی خوانم و می خواهم پس از پنج، شش سال خودم را بازنشست کنم.

این حقیقت دارد؟

از حاشیه ها موسیقی خسته شده ام. آفتاب چهل که روی سرتان می تابد انرژی شما هم کم می گردد و دیگر نمی توانید همه چیز را به تنهایی انجام دهید و تحمل کنید. مثلاً اگر من جای آقای علیرضا افتخاری بودم قطعاً موسیقی را رها می کردم ولی روحیه افراد متفاوت است. هر زمان حس کنم کار من را دوست ندارند کنار می روم. شرایط من با همه همکارانم فرق دارد و حساسیت ها و حمله ها بیشتر است.

مثلاً پس از اتفاقات آبان ماه همه دوستان کنسرت داخلی و خارجی برگزار کردند، اما هیچ کس به آن ها انتقاد نکرد. گویا خون کشته شدگان آبان ماه فقط به کنسرت محمد معتمدی مربوط است! در شب یلدا من را به برنامه های زیادی در تلویزیون دعوت کردند، اما به دوستان گفتم حضور من در این برنامه های جشن در شرایط غم و اندوه مردم، تناسبی ندارد. اما در صفحه شخصی خودم اعلام نکردم که مردم، من به خاطر شما به تلویزیون نرفتم.

خواننده ای داشتیم که در فلان تاریخ به دلیل عدم فروش بلیت یا مشکل با تهیه نماینده کنسرتش را لغو نموده است ولی می گوید به خاطر مردم روی صحنه نرفتم. در حالی که دو روز بعد کنسرتش را برگزار می نماید. تفاوت آن دو روز واقعاً چیست؟! این از آب، کره دریافت های موجود را نمی پسندم و در توانم نیست.

برای سرانجام این مصاحبه سؤالی از دل همین نظر شما انتخاب کردم که کاملاً کلیشه ای است، اما فکر می کنم بد نباشد که نظرتان را بشنویم. حال امروز موسیقی ایران چطور است؟

موسیقی ما بی هویت شده است. یک موسیقی سنتی صرف داریم که موسیقی اصیل ما است و مخاطبش معین است. تا زمانی که موسیقی ما از اصالت نغمه های ردیفی و در شعر و تنظیم از معیار های هنری فاصله می گیرد، اوضاع بد می گردد. به همین دلیل حال موسیقی امروز خوش نیست. تا چند سال پیش تهیه نماینده بهترین خواننده، آهنگساز، ترانه سرا و تنظیم نماینده را در اختیار می گرفت و پول خوب پرداخت می کرد و فراوریاتش را در قالب کاست یا سی دی می فروخت، اما الان ارزان ترین و بی کارنامه ترین خواننده ها با سخیف ترین محتوا ها جمع می شوند و پولی را که باید صرف فراوری می شد، در تبلیغات هزینه می نمایند.

این قضیه به یک روال تبدیل شده است و باید با یک خواننده ارزان قیمت کار های بی کیفیت فراوری کنید و زیاد تبلیغ کنید تا پیروز شوید. نمی خواهم سیاه نمایی کنم، اما علائم حیاتی موسیقی سالم روی 25 یا 30 است. موسیقی سالم هیچ گاه از بین نمی رود، اما احتیاجمند مدیریت راهبردی است، در حالی که موسیقی امروز ایران از فردای خودش هم خبر ندارد.

منبع: برترین ها

به "گفت وگوی چالشی با محمد معتمدی؛ من سلبریتی نیستم!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "گفت وگوی چالشی با محمد معتمدی؛ من سلبریتی نیستم!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید